به یک گردش به شاهنشاهی آرد
دهد دیهیم و طوق وگوشوارا.
رودکی.
فاخته گون شد هواز گردش خورشیدجامه خانه به تبک فاخته گون شد.
رودکی.
مکن امید دور و آز درازگردش چرخ بین چه کرمند است.
خسروی.
از این زمانه جافی و گردش شب و روزشگرف گشت صبور و صبور گشت شگرف.
کسایی.
گر ایدون که بر ابر ساید سرم هم از گردش آسمان نگذرم.
فردوسی.
دگر گفت کز گردش آسمان پژوهنده مردم شود بدگمان.
فردوسی.
گشته از گردش این چنبر دولابی رخ او چون رخ آن زاهد محرابی.
منوچهری.
چو گردش های گردون را بدیدندز آذرماه روزی برگزیدند.
( ویس و رامین ).
خزان و زمستان تموز و بهارهمه ساله در گردشند این چهار.
اسدی.
به سنگ آسیا ماند به گردش فروآید همی چون سنگ بر سر.
ناصرخسرو.
اگر ز گردش جافی فلک همی ترسی چنین بسان ستوران چرا همی خفتی.
ناصرخسرو.
مسعودسعد گردش و پیچش چرا کنی در گردش حوادث و در پیچش عنا.
مسعودسعد.
تا کی ز گردش فلک آبگینه رنگ بر آبگینه خانه طاعت زنیم سنگ.
سوزنی.
بهر گردشی با سپهر بلندستیزه مبر تا نیابی گزند.
نظامی.
از این گردنده گنبدهای پرنوربجز گردش چه شاید دیدن ازدور.
نظامی.
بیغرض نبود به گردش در جهان غیر جسم و غیر جان عاشقان.
مولوی.
گردش اورا نه اجر و نی عقاب کاختیار آمد هنر وقت عتاب.
مولوی.
هرگز از درد زمان ننالیده ام و روی از گردش آسمان در هم نکشیده... ( گلستان ). عجب تر آنکه زاغ هم از مجاورت طوطی بجان آمده بود و لاحول کنان از گردش گیتی همی نالید. ( گلستان ).سیر سپهر و دور قمر را چه اختیار
در گردشند بر حسب اختیار دوست.
حافظ.
|| حرکت : پامال ز یک گردش مژگان تو گردم
مپسند که محتاج به جولان توگردم.
میرزا رضی دانش ( از آنندراج ).
به یک کرشمه جهانی اسیر درد نماندبیشتر بخوانید ...