گردبر

لغت نامه دهخدا

گردبر. [ گ ِ ب ُ ] ( اِ مرکب ) افراز نجاران که بدان چوبها را سوراخ کنند و آن ترجمه مثقب است. ( آنندراج ). بیرم ، سکنه ، اسکنه. عتله. ( زمخشری ). برما. مته. برماه. برماهه. برمای :
توان چو اره تمنای پای بوسش کرد
اگرچه گردبر او بود دو سر ما را.
سیفی ( از آنندراج ).
|| دست افزاری باشد که چرم دوزیها خیمه را بدان سوراخ نمایند تا طناب از آن بگذرد. ( جهانگیری ).

فرهنگ فارسی

آلتی که نجاربا آن چوب راسوراخ میکند
( صفت ) ۱ - افزار نجاران که بدان چوبها را سوراخ کنند . مثقب بیرم بر ماه . ۲ - دست افزاری که چرم دوزان خیمه را بدان سوراخ کنند تا طناب از آن بگذرد .

فرهنگ معین

(گِ بُ ) (ص فا. ) = گردبرنده : ۱ - افزار نجاران که بدان چوب ها را سوراخ کنند. ۲ - مثقب ، بیرم ، برماه . ۳ - دست افزاری که چرم - دوزان خیمه را بدان سوراخ کنند تا طناب از آن بگذرد.

فرهنگ عمید

آلتی که نجار با آن چوب را سوراخ می کند.

مترادف ها

gimlet (اسم)
مته، درفش، گردبر، سوراخ کننده

wimble (اسم)
دیلم، گرد بر، مته فرنگی

فارسی به عربی

مثقب

پیشنهاد کاربران

بپرس