گرداننده

/gardAnande/

معنی انگلیسی:
manager, operator, drive, moderator

لغت نامه دهخدا

گرداننده. [ گ َ ن َن ْ دَ / دِ ]( نف ) آنکه میگرداند. مقلب. محول. مدبر :
بلی در طبع هر داننده ای هست
که با گردنده گرداننده ای هست.
نظامی.
بی تکلف پیش هر داننده هست
آنکه با گردنده گرداننده هست.
مولوی.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - گردش دهنده حرکت د هنده : بلی در طبع هر داننده ای هست که با گردنده گرداننده ای هست . ( نظامی ) ۲ - بدور در آورنده چرخاننده . ۳ - تغییر دهنده دیگرگون کننده : و اگر گرداننده نیز حاصل نبود او کسی دیگر را از حالی بحالی نتواند گردانیدن . ۴ - علامت .

فرهنگ معین

(گَ نَ دِ ) (ص فا. ) کسی که ادارة کارها را به عهده دارد.

فرهنگ عمید

۱. گردش دهنده.
۲. چرخاننده.
۳. [مجاز] تغییردهنده.

واژه نامه بختیاریکا

جَرنا

دانشنامه عمومی

گرداننده ( انگلیسی: Circulator ) یا سیرکولاتور، قطعه‎ای کاربردی در مدارهای مایکروویو و فرکانس رادیویی است. این قطعه که عنصری غیرفعال و غیرهم‎پاسخ است، سیگنال دریافتی از یکی از دهانه های خود را تنها در یک جهت منتشر می کند و به دهانه‎های دیگر می‎فرستد. ماتریس پراکندگی یک گرداننده‎ی سه سر به صورت زیر است:
گرداننده را اغلب از مواد غیر هم‎پاسخی نظیر فریت‎ها می‎سازند. هرچند از عناصر غیرهم‎پاسخ دیگری نیز مانند دیود واراکتور، برای ساخت گرداننده استفاده می‎شود.
عکس گرداننده
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

جدول کلمات

مدیر

مترادف ها

operator (اسم)
عامل، متصدی، ماشین چی، ماشین کار، عمل کننده، اپراتور، گرداننده، تلفن چی

فارسی به عربی

مشغل

پیشنهاد کاربران

بپرس