گردانده
/gardAnde/
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ عمید
۲. چرخانده.
۳. [مجاز] دیگرگون شده.
پیشنهاد کاربران
گردانده: صرف
دکتر کزازی واژه ی " گردانده" را در نوشته های خود به جای واژه ی " صرف" بکار برده است.
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 176 )
دکتر کزازی واژه ی " گردانده" را در نوشته های خود به جای واژه ی " صرف" بکار برده است.
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 176 )