گردان کردن

لغت نامه دهخدا

گردان کردن. [ گ َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) به دور انداختن جام و غیره. گرداندن جام و جز آن :
ساقیا پیش آر زود آن آب آتش فام را
جام گردان کن ببر غمهای بی انجام را.
سوزنی.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - متحرک کردن براه انداختن ۲ - بدور در آوردن ( جام ساغر و غیره ) : ساقیا . پیش آر زود آن آب آتشفام را جام گردان کن ببرغمهای بی انجام را . ( سوزنی )

پیشنهاد کاربران

بپرس