گرداس. [ گ ُ ] ( ص ) ستمگر. ظالم. ( برهان ) ( آنندراج ) ( جهانگیری ) ( انجمن آرا ) : اگر حال رعیت هم بر این آئین شود فردا ز جمع زادگانش پر شود بازار نخاسان خدایا بی زبان بگذاشتی این بی زبانان را مگر هم تو از ایشان بازداری شر گرداسان.
حکیم نزاری قهستانی ( از جهانگیری ).
فرهنگ فارسی
( صفت ) ستمگر ظالم : خدایا . بی شبان بگذاشتی این بی زبانانرا مگر هم تو از ایشان باز داری شر گرداسان . ( نزاری )
فرهنگ معین
(گُ ) (ص . ) ستمگر، ظالم .
فرهنگ عمید
ستمگر، ظالم: خدایا بی شبان بگذاشتی این بی زبانان را / مگر تو هم از ایشان باز داری شرّ گرداسان (نزاری: مجمع الفرس: گرداس ).