دیکشنری
مترجم
بپرس
گردار
دنبال کنید
لغت نامه دهخدا
گردار. [ گ َ ] ( نف مرکب ) مبتلا به گر و جرب. مبتلا به خارش. ( از ناظم الاطباء ).
فرهنگ فارسی
( صفت ) ۱ - آنکه مبتلی به جرب است . ۲ - آنکه بدنش خارش دارد .
مترادف ها
scabby
(صفت)
جرب دار، دله دار، گردار، دارای خالهای جرب مانند
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید
+ عکس و لینک
بپرس
سوالت رو اینجا بپرس
همه سوال ها