گرداباد

لغت نامه دهخدا

( گردآباد ) گردآباد. [ گ ِ ] ( اِخ )دهی است از دهستان نازلو بخش حومه شهرستان ارومیه ،واقع در 10هزارگزی شمال ارومیه ، در مسیر راه شوسه ارومیه به سلماس. هوای آن معتدل و دارای 526 تن جمعیت است. آب آن از نازلوچای و چشمه. محصول آنجا غلات ، توتون ، کشمش ، چغندر و حبوبات است. شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان جوراب بافی است. در این ده دبستان پنج کلاسه وجود دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).

گردآباد. [ گ ِ ] ( اِخ ) نام شهر مدائن است و آن را طهمورث دیوبند که از جمله پیشدادیان است بنا کرده بود و جمشید به اتمام رسانید. ( برهان ). آباد شده... و آن هفت شهر بوده که مدائن سبعه خوانده اند. قادسیه. رومیه. حیره. بابل. حلوان. نهروان و مدائن. جمشید بر دجله بغداد از سنگ پلی عظیم بسته بود،اسکندر آن پل را مانند تخت جمشید خراب کرد. ( آنندراج ). و رجوع به نزهة القلوب مقالة الثالثه ص 44 شود.

گردآباد. [ گ َ ] ( اِخ ) از چهل و یک پاره دیه است از ناحیه ماوین در همدان. ( نزهة القلوب مقالة الثالثه ص 72 ).

فرهنگ فارسی

( گرد آباد ) نام شهر مداین است . در افسانه ها آورده اند : که آنرا طهمورث دیوبند پیشدادی بنا کرد و جمشید باتمام رسانید .

پیشنهاد کاربران

بپرس