گرد گردیدن

لغت نامه دهخدا

گردگردیدن. [ گ ِ گ َ دی دَ ] ( مص مرکب ) چرخیدن گردوار. چرخ زدن. چرخ خوردن. تطوف. تطواف :
چونکه گردی گرد، سرگشته شوی
خانه را گردنده بینی وآن تویی.
عطار.

پیشنهاد کاربران

بپرس