گرد کردن


معنی انگلیسی:
ball, circularize, round

لغت نامه دهخدا

گرد کردن. [ گ َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) از جمله کارهای داروسازی یکی گرد کردن است و آن عبارت از تقسیم جامد به قسمت های کوچک است. قبل از گرد کردن اجسام را خوب و بد کرده خشک میکنند و سپس آنها را با قیچی و یا کارد و یا ماشین های مخصوص به قطعات کوچکی درمی آورند و با یکی از روشهای زیر آنها را گرد میکنند: الف - کوبیدن. ب - سائیدن. پ - آسیا کردن. ت - مالش روی الک. ث - پرفیریزاسیون ج - لویگاسیون چ - گردکردن به کمک واسط . رجوع به کارآموزی داروسازی تألیف جنیدی صص 39 - 42 شود.

گرد کردن. [ گ ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) جمع کردن. ( آنندراج ). فراهم آوردن. عَش. غَلث. ( منتهی الارب ). تدویر. ( دهار ) ( تاج المصادر بیهقی ). ابسال. ( ترجمان القرآن ). وسق. لم. تحصیل. تجمیع. جبایة. جمع. حشر. الفغدن :
کنون گر کند مغزم اندیشه گرد
بگویم جهان جستن یزدگرد.
فردوسی.
گشادند از آن پس درگنج باز
کجا گرد کرد او به روز دراز.
فردوسی.
سران سپه را همه گرد کرد
بسی درد و تیمار لشکر بخورد.
فردوسی.
شتاب شاهان باشد به گرد کردن زر
شتاب میر به خشنود کردن زوار.
فرخی.
پس بفرمود شاه تا همه را
گرد کردند پیش او یکسر.
فرخی.
مالی یافت صامت و ناطق و کاغذها و دویت خانه سلطانی گرد کردند. ( تاریخ بیهقی ).
بگفت این و لشکر همه گرد کرد
بزد کوس و برخاست صف نبرد.
اسدی ( گرشاسب نامه ).
داد گسترده شود گرد کند دامن جور
باز شیطان به زمین آید باز از پرواز.
ناصرخسرو.
خرمنی گرد کرد و پاک بسوخت
هرکه پرهیز و علم و زهد فروخت.
سعدی ( گلستان ).
مال از بهر آسایش عمر است نه عمر از بهر گرد کردن مال. ( گلستان ).
جهان گرد کردم نخوردم برش.
سعدی.
زر را به رای صرف کند سکه دار پهن
لعنت بر آن کسی که ورا گرد میکند.
؟
|| فرازآوردن. || مدور کردن. گرد کردن. گلوله کردن. || فربه کردن. فربه کردن بدانسان که به تدویر گراید :
گرد کردند سرین محکم کردند رقاب
رویها یکسره کردند به زنگار خضاب.
منوچهری.
- عنان گرد کردن ؛ اسب را آماده حرکت کردن :
همه جنگ را گرد کردن عنان
ز بالا به دشمن نمودن سنان.بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - مدور ساختن گلوله کردن . ۲ - جمع کردن فراهم آوردن : هر چهارشان گرد کرد و بنشاند بفراز آوردن این نامه های شاهان ... ۳ - تحصیل بدست آوردن کسب کردن . ۴ - فربه کردن ( بدانسان که بتدویر گراید ) : گرد کردند سرین محکم کردند رقاب رویها یکسره کردند بزنگار خضاب . ( منوچهری ) ۵ - دور زدن .
جمع کردن، فراهم آوردن

فرهنگ معین

(گِ. کَ دَ ) (مص م . ) ۱ - جمع کردن ، فراهم آوردن . ۲ - سر راست کردن ، روُند کردن .

دانشنامه آزاد فارسی

گِرد کردن (rounding)
تقریب زدن عددی اعشاری با نزدیک ترین عدد کوچک تر (تقریب نقصانی) یا بزرگ تر (تقریب اضافی). این امر با حذف یک یا چند رقم اعشاری صورت می گیرد. تعداد ارقام حذفی برحسب دقت لازم تعیین می شوند. اگر رقم یا نخستین رقمی که می خواهند حذف کنند، بزرگ تر از ۵ باشد، یک واحد به رقم قبل از آن می افزایند وگرنه تغییری در رقم ماقبل نمی دهند. مثلاً،۳۴.۳۵۸۳ تا سه رقم اعشار به صورت۳۴.۳۵۸ گرد می شود، ولی۳۴.۳۵۸۷ به صورت ۳۴.۳۵۹. اگر نخستین رقم حذفی برابر ۵ باشد و بعد آن ارقامی غیرصفر وجود داشته باشند، یک واحد به رقم ماقبل افزوده می شود. مثلاً،۳۴.۸۳۵۴ تا دو رقم اعشار به صورت ۳۴.۸۴ گرد می شود، زیرا نخستین رقم حذفی ۵ است و پس از آن رقم غیرصفر ۴ قرار دارد. اگر نخستین رقم حذفی ۵ و رقم قبل از آن فرد باشد، معمولاً یک واحد به رقم قبلی می افزایند. مثلاً،۳.۱۵ تا یک رقم اعشار به صورت۳.۲ گرد می شود. اگر گردکردن فقط به صورت حذف ارقام اعشاری ناخواسته باشد، آن را قطع کردن یا برش می گویند. اعداد صحیح را هم ممکن است گرد کنند، یعنی عدد را به نزدیک ترین عدد صحیح، برحسب دقت لازم، تقریب بزنند. مثلاً، عدد ۳۵۸۷ با تقریب کمتر از ۱,۰۰۰، به عدد ۴,۰۰۰ و عدد ۳۵۸ با تقریب کمتر از ۱۰ به عدد ۳۶۰ گرد می شود. گردکردن ممکن است خطای بسیار ایجاد کند، به خصوص وقتی اعداد گردشده در اعداد گردشدۀ دیگری ضرب شوند. مثلاً اگر ابعاد مکعب مستطیلی۳.۴،۴.۴، و۵.۴ باشد و آن ها را با ۳، ۴، و ۵ تقریب بزنیم و حجم را به جای ۵.۴×۴.۴×۳.۴ به صورت ۵×۴×۳ محاسبه کنیم، خطای ناشی از گرد کردن برابر۲۰.۷۸۴ است که با توجه به حجم واقعی،۸۰.۷۸۴ ، ۲۵% خطا دارد.

مترادف ها

rounding (اسم)
گرد کردن

gather (فعل)
جمع کردن، گرد کردن، گرد امدن، جمع شدن، بزرگ شدن، فراهم اوردن، نتیجه گرفتن، اجتماع کردن، گرد اوری کردن، استباط کردن

agglomerate (فعل)
انباشتن، جمع کردن، متراکم شدن، گرد کردن، گرد امدن

round (فعل)
گرد کردن، دور زدن، کامل کردن، بیخرده کردن

round off (فعل)
گرد کردن، گرد کردن برشی

conglobate (فعل)
گرد کردن، گلوله شدن

globe (فعل)
گرد کردن، کروی کردن

roll (فعل)
گرد کردن، پیچیدن، گشتن، غلتیدن، غلت خوردن، غلتاندن، غلت دادن، غل دادن، غلتک زدن، بدوران انداختن، تراندن، تر دادن، تلاطم داشتن

فارسی به عربی

کتلة , کرة ارضیة
( گرد( ) کردن ) دورة
لفة

پیشنهاد کاربران

Round up: یعنی گرد کردن عدد به اعداد بالاتر
Round down: گرد کردن عدد به اعداد پایینتر مثلا ۲۸ رو میگن ۲۰
برابر پارسی واژه جمع کردن
تاثیری نداشتن
آن اخبار و اراجیف گَردی نکردی. جهانگشا

نابودکردن

بپرس