گرد چیزی گشتن

لغت نامه دهخدا

گرد چیزی گشتن. [ گ ِ دِ گ َ ت َ ] ( مص مرکب ) گرد چیزی گردیدن. طوف. تطویف :
گفتم اگر خشم تو ازنرد نیست
بوسه بده گرد بهانه مگرد.
فرخی.
و چنین اتفاق نادر افتد و بر نادر حکم نتوان کرد، زنهار تا بدین طمع گرد ولع نگردی. ( گلستان ). و رجوع به گرد چیزی گردیدن شود.

پیشنهاد کاربران

گرد چیزی گشتن: ملازم چیزی بودن
( ( گِردِ خرسندیّ و بخشش گَرد زیرا جمع و طَمْع
کودکان را خربزه یْ گرم است و پیران را خیار ) )
( تازیانه های سلوک، نقد و تحلیل قصاید سنائی، دکتر شفیعی کدکنی، زمستان ۱۳۸۳، ص 344. )

بپرس