گرد هم امدن
معنی انگلیسی:
meet
forgather, huddle
لغت نامه دهخدا
( گرد هم آمدن ) گرد هم آمدن. [ گ ِ دِ هََ م َ دَ ] ( مص مرکب ) فراهم آمدن. با هم اجتماع کردن :
بیا سوته دلان گرد هم آئیم
که قدر سوته دل دلسوته دونه.باباطاهر.
فرهنگ فارسی
( گرد هم آمدن ) ( مصدر ) اجتماع کردن فراهم آمدن : بیا سوته دلان گردهم آئیم . ( بابا طاهر )
مترادف ها
gang up (فعل)
جمع شدن، گرد هم امدن
پیشنهاد کاربران
جمع اوری
crowd around
دور هم جمع شدن