گرد خوردن. [ گ َ خوَرْ / خُرْ دَ ] ( مص مرکب ) گردآلود شدن. ( آنندراج ) : میخورد گرد عبث محمل لیلی در دشت نیست جز عشق تمنای دگر مجنون را.صائب ( از آنندراج ).آزادگان بجای رسیدند و ما همان زآن رهروان که گرد پس کاروان خورند.نظیری ( از آنندراج ).