( گرد برآمدن ) گرد برآمدن. [ گ ِ ب َ م َ دَ ] ( مص مرکب ) به تلاش و تفحص گرداگرد چیزی گردیدن. ( آنندراج ) ( غیاث ). طوف. طواف. ( تاج المصادر بیهقی ). جولان. جول. ( منتهی الارب ).گرد برآمدن. [ گ َ ب َ م َ دَ ] ( مص مرکب ) گرد بلند شدن. غبار برآمدن. گردانگیخته شدن : سرمست اگر درآیی عالم به هم برآیدخاک وجود ما را گرداز عدم برآید.سعدی ( بدایع ).
گرد بر آمدن : دور گردیدن ، غبار بر انگیخته شدن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص109 ) .+ عکس و لینک