گرد اوری کردن


معنی انگلیسی:
accumulate, collect, compile, corral

لغت نامه دهخدا

( گردآوری کردن ) گردآوری کردن. [ گ ِ وَ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) جمع کردن. گردآوردن. فراهم آوردن. و رجوع به گرد آوردن و گرد آوریدن شود.

فرهنگ فارسی

( گرد آوری کردن ) ( مصدر ) گرد آوردن .

مترادف ها

gather (فعل)
جمع کردن، گرد کردن، گرد امدن، جمع شدن، بزرگ شدن، فراهم اوردن، نتیجه گرفتن، اجتماع کردن، گرد اوری کردن، استباط کردن

فارسی به عربی

اجتمع

پیشنهاد کاربران

بپرس