گرد اورنده
/gerdAvarande/
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگستان زبان و ادب
{compiler} [علوم کتابداری و اطلاع رسانی] شخصی که آثار نوشتاری مختلف چاپی یا دستنویس را برای چاپ در مجموعه ای منظم گرد بیاورد
اصطلاحات و ضرب المثل ها
{compiler} [علوم کتابداری و اطلاع رسانی] شخصی که آثار نوشتاری مختلف چاپی یا دستنویس را برای چاپ در مجموعه ای منظم گرد بیاورد
مترادف ها
جمع کننده، تحصیلدار، گرد اورنده، جریان روب، فراهم اورنده، جمع اورنده
جمع کننده، گرد اورنده
مولف، گرد اورنده، همگردان
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
مولف