گربه شانه کردن. [ گ ُ ب َ / ب ِ ن َ / ن ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) حیله به کار بردن. فریفتن. مکر کردن : چگونه شود پارسا مرد جاهل همی خیره گربه کنی تو به شانه.ناصرخسرو.چون دید خردمند روی کاری خیره نکند گربه را به شانه.ناصرخسرو.تنگ فرازآمده ست حالت رفتنت سود نداردت کرد گربه به شانه.ناصرخسرو.