گربه در انبان

لغت نامه دهخدا

گربه در انبان. [ گ ُ ب َ / ب ِ دَ اَم ْ ] ( اِ مرکب ) مکر. حیله :
با این همه نگشتی هرگز فریفته
چون دیگران به گربه در انبان روزگار.
انوری.
کنون بدانند آن چند موشخوار یقین
که کار نصرت تو نیست گربه در انبان.
رضی الدین نیشابوری.
، گربه در انبان داشتن. [ گ ُ ب َ / ب ِ دَ اَم ْ ت َ ]( مص مرکب ) کنایه از مکر کردن و حیله ورزیدن باشد. ( برهان ) ( آنندراج ) ( غیاث ) ( فرهنگ رشیدی ) :
شد آنکه دشمن تو داشت گربه در انبان
کنون گهی است که با سگ فروشود به جوال.
انوری ( از حاشیه برهان قاطع چ معین ).

پیشنهاد کاربران

بپرس