گراییده

/gerAyide/

لغت نامه دهخدا

گراییده. [ گ َ / گ ِ دَ / دِ ] ( ن مف ) متمایل شده : لاجرم کافه انام از خواص و عوام به محبت او گراییده اند . ( گلستان ). رجوع به گرائیدن. گراییدن و گرایستن شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - متمایل شده . ۲ - اراده شده قصد شده . ۳ - نافرمانی کرده . ۴ - سنجیده آزموده . ۵ - حمله برده . ۶ - جنبانده پیچانده .

پیشنهاد کاربران

بپرس