گرایش

/gerAyeS/

مترادف گرایش: انحراف، تمایل، میل، آهنگ، قصد، گروش، رویکرد

معنی انگلیسی:
propensity, tendency, tropism, attitude, attraction, bent, bias, disposition, drift, fancy, gravitation, interest, leaning, penchant, proclivity, sentiment, set, streak, tenor, trend, turn, warp

لغت نامه دهخدا

گرایش. [ گ َ / گ ِ ی ِ ] ( اِمص ) ( از: گرای + ش ، اسم مصدر ). ( حاشیه برهان قاطع چ معین ). رجوع به اسم مصدر تألیف همین نگارنده شود. میل وخواهش. ( برهان ). میل. رغبت. ( از غیاث ) :
کنون من تو را آزمایش کنم
یکی سوی رزمت گرایش کنم.
فردوسی.
نه گاه بسودن مر آن را نمایش
نه گاه گرایش مر آن را گرانی.
فرخی.
گرایش نکردی به کار دگر
گهی پای کندی ز تن گاه سر.
نظامی.
همان دین دیرینه را نو کنند
گرایش سوی دین خسرو کنند.
نظامی.
به هر جا گرایش کند جان تو
بود نور و ظلمت به فرمان تو.
نظامی.
گهی دل به رفتن گرایش کند
گهی خواب را سر ستایش کند.
نظامی.
|| قصد و آهنگ. || پیچش باشدکه از نافرمانی کردن است. ( برهان ).

فرهنگ فارسی

قصد، آهنگ، تمایل، میل ورغبت، گراهش هم گفته شده
( اسم ) ۱ - میل تمایل خواهش . ۲ - قصد اراده آهنگ . ۳ - سرپیچی نافرمانی . ۴ - سنجش توزین : نه گاه بسودن مر آنرا نمایش نه گاه گرایش مر آنرا گرانی . ( فرخی )

فرهنگ معین

(گِ یِ ) (اِمص . ) ۱ - میل و رغبت . ۲ - قصد، اراده ، آهنگ . ۳ - سرپیچی ، نافرمانی . ۴ - سنجش ، توزین .

فرهنگ عمید

۱. قصد، آهنگ.
۲. تمایل، میل و رغبت.

فرهنگستان زبان و ادب

{tropism, topotaxis} [زیست شناسی] حرکت جهت دار گیاه یا یکی از اندام های آن در نتیجۀ اثر محرک بیرونی

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] گرایش به معنای میل و رغبت است و گرایش‏های انسانی عبارت است از رویکرد انسان به باورها یا اعمال خاص‏.
«گرایش» به معنای میل و رغبت آدمی به چیزی است.

مراد از گرایش
مراد از آن در اصطلاح علم کلام، اعتقادات، باورها اعمال و رفتارهایی ویژه است که آدمی به آنها میل درونی دارد.

اقسام گرایش های انسان
گرایش‏های انسان بر دو دسته‏اند:مادّی و معنوی.

تفاوت انسان با حیوان
...

دانشنامه عمومی

گرایش (زیست شناسی). گرایش پاسخ اندام های در حال رویش به محرک های خارجی مانند نور، گرما، آب، مواد شیمیایی و جاذبه زمین است. گیاه به سوی این عوامل، یا به سمت مخالف آن، خم می شود.
نورگرایی، زمین گرایی، شیمی گرایی، آب گرایی و گرما گرایی از انواع جنبش های گرایشی است. حرکت ها گرایشی جزئی از حرکت های فعال هستند. این نوع حرکت هارا حرکت های القایی نیز می نامند و از دیگر حرکت های القایی می توان به حرکت های تاکتیکی و حرکت های تنجشی اشاره نمود.
عکس گرایش (زیست شناسی)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

گرایش (tropism)
رشد جهت دار گیاه یا بخشی از گیاه در پاسخ به محرک خارجی مانند جاذبۀ زمین، نور، یا آب. اگر جهت حرکت به سمت محرک باشد، گرایش مثبت و اگر دور از محرک باشد، گرایش منفی است. درخصوص زمین گرایی (ژئوتروپیسم)، پاسخ گیاهان به جاذبۀ زمین باعث رشد به سمت پایین (زمین گرایی مثبت) و ساقه به سمت بالا (زمین گرایی منفی) می شود. نورگرایی (فتوتروپیسم) پاسخ به نور، آب گرایی (هیدروتروپیسم) پاسخ به آب، شیمی گرایی (کموتروپیسم) پاسخ به محرک شیمیایی، و بساوش گرایی (تیگموتروپیسم) یا هاپتوتروپیسم پاسخ به تماس فیزیکی است که در حالت اخیر، پیچک های گیاهان بالارونده را می توان مثال زد که در هنگام تماس با تکیه گاه حول آن می پیچند. حرکات گرایشی نتیجۀ سرعت رشد بیشتر در یک سمت از گیاه نسبت به سمت دیگر آن است. تفاوت گرایش با حرکت ناستیک (جنبش تنجشی) در این است که گرایش تحت تأثیر جهت محرک قرار می گیرد، در حالی که در حرکت ناستیک، حرکت بخشی از گیاه مستقل از تأثیر منبع خارجی است. نامتناسب بودن رشد بخش هایی از گیاه براثر فشار آماس (فشار تورژسانس) در بافت های یک سطح از آن بخش باعث پیچش یا خمیدگی به سمت داخل یا خارج خواهد شد. باز و بسته شدن گل لاله عباسی نمونۀ حرکت ناستیک در گیاه است.

جدول کلمات

تمایل

مترادف ها

inspiration (اسم)
تشویق، الهام، استنشاق، شهیق، گرایش، القاء، وحی، نفس عمیق

orientation (اسم)
اشنایی، راهنمایی، جهت، گرایش، اشناسازی، جهت یابی، توجه بسوی خاور

tendency (اسم)
میل، تمایل، توجه، استعداد، گرایش، زمینه، علاقه مختصر

trend (اسم)
تمایل، گرایش

propensity (اسم)
میل، خوی، تمایل طبیعی، گرایش، رغبت، علاقه شدید به چیزی، میل باطنی

attitude (اسم)
هیئت، گرایش، طرز برخورد، حالت، روش و رفتار

tropism (اسم)
گرایش، سوگرایش

gravitation (اسم)
تمایل، گرایش، جاذبه، کشش، قوه جاذبه

ism (اسم)
گرایش، رویه، سیستم عملی

فارسی به عربی

توجیه , جاذبیة , موقف , میل ، اِتِّجاهٌ

پیشنهاد کاربران

گرا و گرایش: سمت. سو. به سویی گراییده ویا به سمتی گرایش یافتن.
گرامی یعنی گرای من هستی گرایش وسمتم تویی به سوی تو می گرایم.
گرامیم. گرامیت. گرامیش.
گرامیمان. گرامیتان. گرامیشان.
و نیز.
گرامی. گرامیان. گرامیها.
گرامیهایمان. گرامیهایتان. گرامیهایشان. . . . . . .
"گرا و گرایش":"ایزم وایست به انگلیسیism and ist. "
. "مآب و مآبی بالعربی. المآب. المآبی. والمآبیه. "
گرا وگرایش:ایزم و ایست.
اومانیزم و اومانیست :هومن گرا. گرایش هومنی.
متوجه چیزی شدن
گرایش به زبان سنگسری
دّل خواه dal Khan
گرایش specialization تخصص
گرایش برای مثال یعنی یکی تصمیم گرفت از این به بعد سبزیجات بخوره
گرایش =شاخه
گرایش ها =شاخه ها
Subdiscipline
جذب

بپرس