گرایستن

لغت نامه دهخدا

گرایستن. [ گ َ / گ ِ ی ِ ت َ ] ( مص ) ( از: گرای + ستن ، پسوند مصدری ) گراییدن. جزو اول در اوراق مانوی به پارتی گری ( متمایل شدن. لیز خوردن. افتادن ) . ( حاشیه برهان قاطع چ معین ). || میل و خواهش کردن.( برهان ). رجوع به گرائیدن و گراییدن شود. || میل و رغبت کردن. ( غیاث ). رجوع به گرای ، گرائیدن و گراییدن شود. || پیچیدن ، که نافرمانی کردن باشد. || قصد و آهنگ کردن. ( برهان ).

فرهنگ معین

(گِ یِ تَ ) (مص ل . ) متمایل شدن ، گراییدن .

فرهنگ عمید

= گراییدن

پیشنهاد کاربران

گرایستن: میل، تمایل.
پارسی را پاس بداریم.
منسلک داشتن ، منسلک شدن
( مص ل . ) متمایل شدن ، گراییدن

بپرس