گرانیدن

لغت نامه دهخدا

گرانیدن. [ گ ِ دَ ] ( مص ) سنگین شدن و وزین شدن و ثقیل گشتن. ( ناظم الاطباء ) ( شعوری ). || سنجیدن و به گمان و حدس بیان کردن وزن چیزی را با دست. || گران کردن. افزودن بر قیمت چیزی. || عزیز داشتن و رفیع وعالی پنداشتن چیزی و ستودن آن. ( از ناظم الاطباء ).

گرانیدن. [ گ ُ دَ ] ( مص ) وادار کردن کسی را در گرفتن یا نگاه داشتن چیزی. ( ناظم الاطباء )

پیشنهاد کاربران

گران شدن.
گرانیدن با ضم گ به زبان خوبی یا خوزستانی یعنی گردانیدن به معنی عوض و تبادل کردن. چیزی را با چیز دیگر عوض کردن. چیزی را بدهیم و چیز دیگر بگیریم.
گردانیدن با ضم گ = عوض و تبادل کردن

بپرس