سهی سروش از غم کمان وار شد
تهی گنجش از در گرانبار شد.
اسدی ( گرشاسب نامه ).
شاهی که عطاهاش گران است ستوده ست هرچند شوی زیر عطاهاش گرانبار.
ناصرخسرو ( دیوان چ تقوی ص 192 ).
و نیز اگر غذای بسیار بیکبار خوردطبیعت گرانبار شود و به هضم آن وفا نتواند کرد. ( ذخیره خوارزمشاهی ).|| حامله شدن. آبستن گشتن :
گرانبار شد گوهر نازنین.
نظامی.
|| مست گردیدن. سنگین شدن : چو از باده سَرْشان گرانبار شد
سمن برگ هر دو چو گلنار شد.
اسدی ( گرشاسب نامه ).
|| بارور شدن درخت و انسان و حیوان. رجوع به گرانبار شود.