گرامند. [ گ ِ م َ ] ( ص ) در بعض کتب از جمله حبیب السیر دیده میشود به گمان من غلط کاتب است و اصل با کاف تازی است. رجوع به کری کردن ، کری نکردن و کرامند شود.
فرهنگ فارسی
توضیح این کلمه که مکرر در حبیب السیر چاپی وروضات الجنات فی اوصاف مدینه الهرات و غیره آمده باحتمال قوی محرف کرامند است و جامی آنرا درست بکار برده : بکرامند تحفه یاد کند بگرامی هدیه شاد کند . ( جامی )