گراد

/gerAd/

لغت نامه دهخدا

گراد. [ گ ِ ] ( اِ ) جامه کهنه. ( برهان ). جامه های کهنه پاره پاره. معرب آن جراد است.

گراد. [ گ ِ ] ( اِ ) و آن کمانی است برابر 400 1 پیرامون دایره ، جزٔهای آن دقیقه است. ( دقیقه 100قسمتی ) که یک صدم گراد باشد و ثانیه صدقسمتی که یک صدم دقیقه صدقسمتی و یا 10000 1 گراد است. ( مثلثات چ وزارت فرهنگ تألیف محمد وحید و تقی فاطمی ).

گراد. [ گ ِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان آختاچی بخش حومه شهرستان مهاباد، واقع در 27هزارگزی جنوب خاوری مهاباد و 23هزارگزی باختری راه شوسه بوکان به میاندوآب. هوای آن معتدل و مالاریائی و دارای 640 تن سکنه است. آب آن از چشمه میباشد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2 ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) قوسی است معادل ۱/۴٠٠ پیرامون دایره اجزای آن عبارتند از : دقیقه ( دقیق. ۱٠٠ قسمتی ) که ۱/۱٠٠ گراد باشد ثانیه ( ثانی. ۱٠٠ قسمتی ) که ۱/۱٠٠ دقیق. صد قسمتی و یا ۱/۱٠٠٠٠ گراد است .

فرهنگ معین

(گِ ) [ معر . ] (اِ. ) پارچة کهنه و پاره پاره .
( ~ . ) [ فر . ] (اِ. ) قوسی است معادل ۱۴٠٠ پیرامون دایره .

فرهنگ عمید

واحد اندازه گیری کمان دایره.

دانشنامه عمومی

گراد (بروس). گراد ( به صربی: Grad ) یک منطقهٔ مسکونی در صربستان است که در بروس واقع شده است. [ ۱] گراد ۹۷ نفر جمعیت دارد.
عکس گراد (بروس)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

گِراد (grad)
گِراد
از یکاهای اندازۀ زاویه، برابر با یک صدم زاویۀ قائمه یا(فرمول ۱)رادیان. محیط دایره برابر ۴۰۰ گراد است.فرمول ۱:

پیشنهاد کاربران

بپرس