گراتی

لغت نامه دهخدا

گراتی. [ گ َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان میلانلو از بخش شیروان شهرستان قوچان ، واقع در 72هزارگزی جنوب باختری شیروان و 4هزارگزی دولت آباد. هوای آن معتدل و دارای 392 تن سکنه است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9 ).

پیشنهاد کاربران

برخی منابع از جملە لغت نامە دهخدا در معنای گراته. [ گ ِ ت َ / ت ِ ] ( اِ ) چنین آمدە: موانع و مشکلات پیاپی غیرمنتظر در پیشرفت کاری پیدا شدن. گراته در کاری افتادن در تداول عوام ، گره ، عقده ، مانع، عایق و مشکلاتی در انجام کردن کاری پدیدآمدن. اموری که مایه تعویق مقصودی شود: نمیدانم این کار چقدر گراته دارد. رجوع به گراته افتادن شود.
...
[مشاهده متن کامل]

باتوجە بە رودخانە ای کە در مجاورت شرقی روستا جاری است و صخرهای سنگی بزرگی کە مانع و موجب حفاظت روستا از مسیر سیلابهای تند وخطرناک بودە بە نظر میرسد گراتی را باید بە همان معنای صخرە سخت دانست چون این صخرە مانعی برای خطر سیلاب وموجب شکل گیری واستمرار زندگی در آنجاست ضمن آنکە دربسیاری نقاط روستا با حفر زمین بیش از ۲ یا ۳ متر است با مانع وصخرە برخور خواهد شد.

گراتیگراتیگراتیگراتی

بپرس