گراته

/gerAte/

لغت نامه دهخدا

گراته. [ گ ِ ت َ / ت ِ ]( اِ ) موانع و مشکلات پیاپی غیرمنتظر در پیشرفت کاری پیدا شدن. گراته در کاری افتادن در تداول عوام ، گره ،عقده ، مانع، عایق و مشکلاتی در انجام کردن کاری پدیدآمدن. اموری که مایه تعویق مقصودی شود: نمیدانم این کار چقدر گراته دارد. رجوع به گراته افتادن شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) مانع پیشرفت کار عایق مشکل : نمیدانم این کار چقدر گراته دارد .

فرهنگ معین

(گِ تَ یا تِ ) (اِ. ) (عا. ) مانع پیشرفت کار، عایق ، مشکل .

پیشنهاد کاربران

گر ( با کسره گ ) در گویش بخش خشت در شهرستان کازرون به معنی بهانه آوردنو لجبازی برای انجام ندادن کاری می باشد. مثلا موقعی که بچه برای نخوردن غذایی بهانه گیری می کند میگن گر گرفته
گراته ( gerate ) در گویش بختیاری افتادن گرههای متعدد و پی در پی در کاری. . . . . . سر نگرفتن کار
جالب هست در زبان لکی استان لرستان ما میگیم این کار/یا این آدم گِناته دارد. یعنی مشکل و مانع در این کار و گره و طلسم در کار این آدم است. گَن ( گند ) بدی. مشگل. گر ( گره )

بپرس