گراته
/gerAte/
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
پیشنهاد کاربران
گر ( با کسره گ ) در گویش بخش خشت در شهرستان کازرون به معنی بهانه آوردنو لجبازی برای انجام ندادن کاری می باشد. مثلا موقعی که بچه برای نخوردن غذایی بهانه گیری می کند میگن گر گرفته
گراته ( gerate ) در گویش بختیاری افتادن گرههای متعدد و پی در پی در کاری. . . . . . سر نگرفتن کار
جالب هست در زبان لکی استان لرستان ما میگیم این کار/یا این آدم گِناته دارد. یعنی مشکل و مانع در این کار و گره و طلسم در کار این آدم است. گَن ( گند ) بدی. مشگل. گر ( گره )