گر زدن. [ گ ُ زَ دَ ] ( مص مرکب ) الو گرفتن. مشتعل شدن. گرازه کشیدن. گره زدن ( در تداول مردم قزوین ).، گرزدن. [ گ ُ رَ دَ ] ( مص ) چاره کردن و علاج نمودن باشد. ( برهان ) ( آنندراج ). مصحف گزردن. گزریدن. ( حاشیه برهان چ معین ).