گذشتگان

/gozaStegAn/

معنی انگلیسی:
the ancients, the deceased

لغت نامه دهخدا

گذشتگان. [ گ ُ ذَ ت َ / ت ِ ] ( اِ ) ج ِ گذشته. ماسلف. متقدمین. ( آنندراج ). اسلاف. پیشینیان : چنان خوانده ام از اخبار گذشتگان که وقتی امیری رسولی فرستاد به ملک فارس... ( نوروزنامه ). و نیکوتر آنکه سیرتهای گذشتگان را امام سازد. ( کلیله و دمنه ).

فرهنگ معین

(گُ ذَ تِ ) (ص مر. ) جِ گذشته ، پیشینیان .

پیشنهاد کاربران

داداش معنی نمی خواهیم مفرد گذشتگان و حکایات و ساعات و بزرگان و آداب مفرد می خواهیم
متضاد گذشتگان:آیندگان
متضاد ایندگان
گذشتگان = پیشنیان
معنی سلاطین پادشاهان /!؟۰ل
ملوک
معنی اعتدال تعادل مدارا
حایت داستان قصه نقل کردن مطالب داستانی
زوال فقصان ناپایداری نیستی
مالک فرشته عظمت بزرگی وسلطه وپادشاهی
محنت رنج سختی زحمت
نسلی از اندوه هارهاشدن

افراد قدیمی
نسل های قبل
متضاد کلمه ی گذشتگان = آیندگان
آیندگان متضاد کلمه گذشتگان
قدیمیان

بپرس