گذرنامه

/gozarnAme/

مترادف گذرنامه: پاسپورت، تذکره، جواز، روادید

معنی انگلیسی:
passport, pass, passport

لغت نامه دهخدا

گذرنامه. [ گ ُ ذَ م َ / م ِ ]( اِ مرکب ) جواز. ( مهذب الاسماء ). جواز از بهر آمدن ورفتن. ( صحاح الفرس ). مکتوبی باشد که در راهها بنمایند. ( فرهنگ اوبهی ). جواز، نوشته ای که مسافران را دهند تا از گذربانان و راه داران و امثال آنها کسی مانع ایشان نشود. ( برهان ). نوشته ای که مسافران را دهند تاکسی از گذربانان و راهداران مزاحم مال و متاع او نشود.... و این از عالم دستک باشد که متعارف هندوستان است. ( آنندراج ). فرهنگستان این کلمه را بمعنی «تذکره »، نوشته ای که برای مسافرت به اشخاص داده میشود گرفته است. ( حاشیه برهان قاطع چ معین ). خط رخصت و دستوری. ( فرهنگ رشیدی ). پته. گذرنامه ها اکنون به چند قسم است : 1- گذرنامه های سیاسی که مخصوص مأمورین سیاسی دول است. 2- گذرنامه های زیارتی که مخصوص مسافرینی است که به عراق و مکه معظمه و مدینه طیبه میروند. 3- گذرنامه های دانشجویی که مخصوص محصلینی است که برای تحصیل به کشورهای خارجی میروند. 4- گذرنامه های معمولی یا عادی که به اشخاص مختلف دهند. 5- گذرنامه خدمت به کارمندان دولت دهند که برای مطالعه به کشورهای خارجه مسافرت نمایند. این نوع گذرنامه مجانی و اعتبار آن برای مدت خدمت است ، و پس از مراجعت در مرز یا فرودگاه تهران از آنها گرفته میشود. نوشته ای است که برای گذشتن و مسافرت از شهربانی یا اداره دیگری به کسی داده میشود :
همه دیانت و دین جوی و نیک خواهی کن
که سوی خلد برین باشدت گذرنامه.
شهید بلخی.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - نوشته ای که مسافران را دهند تا گذربانان و راهداران مانع آنان نگردند جواز گذارنامه : همه دیانت و دین ورز و نیک نامی کن که سوی خلد برین با شدت گذرنامه . ( شهید بلخی رودکی ) توضیح فرهنگستان این کلمه را بمعنی نوشته ای که دولت بمسافران ممالک خارجه دهد و آن بمنزل. جواز عبور است برگزیده . گذرنامه بر چند قسم است : الف - گذرنام. سیاسی که مخصوص ماموران دولت است . ب - گذرنام. زیارتی که مخصوص مسافرانی است که بزیارت بعراق یا مکه و مدینه روند . ج - گذرنام. دانشجویی که مخصوص شاگردان و دانشجویانی است که برای تحصیل بکشور های خارجی مسافرت کنند . د - گذرنام. معمولی یا عادی که باشخاص مختلف که برای مقاصد مختلف بخارجه سفر کنند دهند . ه - گذرنام. خدمت که بکارمندان دولت که برای مطالعه و اجرای ماموریتی بکشور های خارجه سفر کنند دهند . این نوع گذرنامه مجانی و اعتبار آن برای مدت خدمت است و پس از مراجعت در مرز یا فرودگاه تهران از آنان گرفته شود .

فرهنگ معین

( ~ . مِ ) (اِمر. ) ورقة اجازة عبور از مرز، پاسپورت .

فرهنگ عمید

مدرکی رسمی که دارندۀ آن حق سفر به کشورهای خارجی را دارد.

دانشنامه عمومی

گُذَرنامه یا پاسپورت ( به فرانسوی: Passeport ) یکی از مدارک شناسایی رسمی است که از سوی دولت ها برای شهروندانشان صادر می شود. با این مدرک دولت مربوطه از دیگر دولت ها اجازه می خواهد تا به شهروندان مربوطه اجازهٔ گذر یا ورود به خاک آن کشورها را بدهند. به اجازه ای که به این منظور از دیگر دولت ها گرفته می شود، روادید یا ویزا گفته می شود.
در قدیم به گذرنامه «تَذکَرهٔ مُرور» گفته می شد.
گذرنامه از یک سو مجوز خروج فردی است که دارای تابعیت سیاست داخلی آن کشور است و از سوی دیگر، تضمین کنندهٔ امنیت و حقوق مسافر در قلمرو دیگر کشورها به معنی پذیرش آن از سوی کشور مبدأ است. این موضوع، تابع قدرت سیاسی و بین المللی کشور صادرکنندهٔ گذرنامه است.
اگر کشوری بخواهد می تواند به فرد بدون گذرنامه نیز اجازهٔ ورود به آن کشور یا مسافرت با شرکت هواپیمایی دولتی آن کشور را بدهد. [ ۱]
بر پایهٔ مادهٔ ۱ قانون گذرنامه مصوب ۱۰ اسفند ۱۳۵۰، گذرنامه سندی است که از طرف مقامات دارای صلاحیت مذکور در این قانون برای مسافرت اتباع ایران به خارج یا اقامت در خارج از کشور یا مسافرت از خارج به ایران داده می شود. [ ۲]
یکی از نخستین اشاره ها به کاغذهایی که به عنوان گذرنامه مورد استفاده قرار می گرفته است در سال ۴۵۰ پیش از میلاد و در کتاب نحمیا ( از مجموعهٔ عهد عتیق یا تنخ ) آمده است. نحمیا از یهودیان شناخته شده که در کاخ شوش مباشر اردشیر یکم هخامنشی بود، برای سفر به یهودیه از اردشیر یکم نامه ای دریافت می کند تا تضمینی برای به سلامت عبور کردن از اراضی تحت سلطهٔ دیگر فرمانروایان باشد. [ ۳]
گذرنامه به معنای امروزی آن، در اواخر سدهٔ ۱۹ میلادی رایج شد. کشورهایی مانند امپراتوری بریتانیا برای آسان سازی سفر اتباع خود در سراسر قلمرو خود، گذرنامه ای ایجاد کردند که تنها یک برگ داشت و به معنی اجازهٔ فرد برای عبور از مرز شد. [ ۳]
تا پیش از جنگ جهانی اول، گذرنامه ها عکس دار نبودند و پس از پایان جنگ، گذرنامهٔ عکس دار، الزامی شد. در نخستین روزهای اجباری شدن گذرنامهٔ عکس دار، درخواست کنندگان می توانستند عکس دلخواه خود و حتی عکس دسته جمعی یا خانوادگی را برای گذرنامه انتخاب کنند. [ ۴]
در ایالات متحدهٔ آمریکا اگر وزن دارندهٔ گذرنامه به مقدار زیادی اضافه یا کم شود، یا جراحی پلاستیک روی صورت انجام شود یا خال کوبی یا سوراخ کاری بدن یا سوراخ کاری بینی روی صورت انجام یا برداشته شود باید گذرنامهٔ تازه گرفته شود. از نزدیک به ۳۲۵ میلیون تَن جمعیت آمریکا تنها ۱۲۰ میلیون تَن گذرنامه دارند. [ ۴] از ژوئن ۲۰۱۹ ارائهٔ آدرس شبکه های اجتماعی برای دریافت روادید آمریکا الزامی شد. [ ۵]
عکس گذرنامهعکس گذرنامهعکس گذرنامهعکس گذرنامهعکس گذرنامهعکس گذرنامه
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

گذرنامه (passport)
سندی که حکومت هر کشور صادر می کند و به دارندۀ آن اجازه می دهد که به خارج سفر کند و تضمین می کند که دولت از وی حمایت خواهد کرد. برخی از کشورها کسانی که قصد دیدار از آن کشور را دارند موظّف می کنند تا روادید یا تأییدیۀ ویژه ای بگیرند. دولت های عضو جامعۀ اروپا (اتحادیۀ اروپای کنونی) از ۱۹۷۸ شروع به صدور گذرنامۀ مشترک کردند.

مترادف ها

pass (اسم)
رد، راه، پروانه، گذرگاه، بلیط، گردونه، عبور، معبر، جواز، گذر، گدوک، گذرنامه

passport (اسم)
تذکره، کلید، گذرنامه، وسیله دخول

فارسی به عربی

ترخیص , جواز السفر

پیشنهاد کاربران

پته
خط راه. [ خ َطْ طِ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خط جواز. گذرنامه. || پروانه راهداری. ( ناظم الاطباء ) .
ویزا، روادید، تذکره
روادید

بپرس