چنین داد پاسخ ستاره شمر
که از چرخ گردون که یابد گذر.
فردوسی.
سخن چین و بیدانش و چاره گرنباید که یابند پیشت گذر.
فردوسی.
همی از تو جویند شاهان هنرکه یابد بهر کار بر تو گذر.
فردوسی.
که فرزانه و مرد پرخاشخرز بخشش به کوشش نیابد گذر.
فردوسی.
چنین گفت کز گردش آسمان نیابد گذر دانشی بیگمان.
فردوسی.
ز خاور بر او تا در باخترز فرمان من کس نیابد گذر.
فردوسی.
نه دانا گذر یابد از چنگ مرگ نه جنگ آوران زیر خفتان و ترگ.
فردوسی.
بخواهید تا زین سرای سپنج گذر یابم و دور مانم ز گنج.
فردوسی.
که گر پیلسم از بد روزگارگذر یابد و بیند آموزگار.
فردوسی.