گذاشته

/gozASte/

لغت نامه دهخدا

گذاشته. [ گ ُ ت َ / ت ِ ] ( ن مف ) صفت مفعولی از گذاشتن. رجوع به معانی گذاشتن شود: سائبه ؛ گذاشته شده. مُسرَدَح ؛ بر سر خود گذاشته. ( منتهی الارب ). متروک :
بسی قلعه نامور داشته
ز بیداد بدخواه بگذاشته.
نظامی.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - نهاده قرار داده . ۲ - جا داده مقیم کرده . ۳ - واگذاشته تسلیم کرده . ۴ - بجا گذاشته باقی گذاشته . ۵ - ترک کرده رها کرده . ۶ - اجازه داده رخصت داده . ۷ - قرار داده سنت گذاشته . ۸ - عفو کرده بخشوده .

فرهنگ معین

(گُ تِ یا تَ ) (اِمف . ) ۱ - عبور داده ، گذرانیده . ۲ - عبور کرده ، گذشته . ۳ - سپری کرده . ۴ - نهاده ، قرار داده . ۵ - جا داده ، مقیم کرده . ۶ - رها کرده ، ترک کرده . ۷ - عفو کرده ، بخشوده .

واژه نامه بختیاریکا

نهاده

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس نامهٔ باستان دکتر میر جلال الدین کزازی
واژه ی گذاشته از ریشه ی واژه ی گذاشت و ه فارسی هست خود این واژه ی گذاشت از ریشه ی واژه ی گذاشتن فارسی هست
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶

گذاشتهگذاشتهگذاشتهگذاشتهگذاشته
نهاده

بپرس