گذار جان

پیشنهاد کاربران

سر به دار و جان برافکن کز سخن،
عشق تو دگر غم مبیند درب این بدن،
کز گذار جان خود دگر رها مشو،
جان برافکان و دگر صدا مشو،
ماه آرد هم جنان درب پیرت دندان،
عاشق عشق اله گری ز راز زندان،
...
[مشاهده متن کامل]

ورا گیتی سخن آورد هم تو را،
که جانت را دهی کن فتن فقط درب درگاه خدا،
خاک بینم کز سخن گوید مرا جام سر است،
عشق پرور اندر نهان مادران عشق پر است،
مرد بینا چو ز دندان فتاد و بر پیرجامه شد،
خرد نهادش جان و اندر جانش هم کعبه شد…
تکتم کمانی

بپرس