در بحر سفره یی نرساند به ساحلی
کشتی نان گرش نبود لنگر گدک.
بسحاق اطعمه ( چ استانبول ص 72 ).
بامدادان چو ترید گدک و پاچه زنندمی پزند از پی آن کله و کیپا در کار.
بسحاق اطعمه ( چ استانبول ص 14 ).
گدک. [ گ َ د دَ ] ( اِ ) هسته خرما در لغت بلوچ ( نیک شهر ).
گدک. [ گ ُ دَ ] ( اِخ ) ده کوچکی است از دهستان بهرآسمان بخش ساردوئیه شهرستان جیرفت ، 38هزارگزی جنوب ساردوئیه و 8هزارگزی خاور راه مالرو جیرفت به بافت. سکنه آن 20 تن است. ساکنین از طایفه سلیمانی هستند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).