نگه کن آب و یخ در آبگینه
فروزان هر سه همچون شمع روشن
گدازیده یکی دوتا فسرده
به یک لون این سه گوهر بین ملون.
دقیقی.
گدازیده همچون طراز نخم تو گویی که در پیش آتش یخم.
فردوسی ( از لغت فرس اسدی ).
بگفت این و شد بر رُخش اشک و دردچو سیم گدازیده بر زرّ زرد.
اسدی.