گداروی

لغت نامه دهخدا

گداروی. [ گ َ / گ ِ ] ( ص مرکب ) گدامنش. گداصفت. گدارو :
اسکاف گه بروی گداروی پیر خنگ
بی سنگ غر زنی که سرت باد زیر سنگ.
سوزنی.
زآن گدارویان نادیده ز آز
آن در رحمت بر ایشان شد فراز.
مولوی.

پیشنهاد کاربران

بپرس