گداختگی

/godAxtegi/

مترادف گداختگی: ذوب، ذوبان

لغت نامه دهخدا

گداختگی. [ گ ُ ت َ / ت ِ ] ( حامص ) عمل گداخته شدن. ذوب شدن.

فرهنگ فارسی

گداخته بودن مذاب بودن .

مترادف ها

fusion (اسم)
ادغام، امتزاج، امیزش، گداختگی، ذوب، ترکیب و امتزاج، ائتلاف یک شرکت با شرکت دیگر

flux (اسم)
ریزش، مد، گداز، سیل، اسهال، سیلان، شار، گداختگی، تغییرات پی درپی، خون ریزش

فارسی به عربی

انشطار

پیشنهاد کاربران

بپرس