گجین

لغت نامه دهخدا

گجین. [ گ َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان شهاباد بخش حومه شهرستان بیرجند، ده هزارگزی جنوب باختری بیرجند. دامنه ، معتدل و سکنه آن 18 تن است. آب آن از قنات. محصولات غلات ، لبنیات و میوه جات. شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آنان کرباسبافی و راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).

گجین. [ گ َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان روضه چای بخش حومه شهرستان ارومیه ، ده هزارگزی شمال باختری ارومیه. دارای راه ارابه رو است. جلگه ، معتدل مالاریائی و سکنه آن 470 تن است. آب آن از روضه چای و چاه. محصول آن غلات ، انگور، توتون ، چغندر و حبوبات ، شغل اهالی زراعت و صنایع دستی کوزه سازی است. راه ارابه رو دارد و از آن اتومبیل میتوان برد. کارخانه کوزه گلی سازی دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).

گجین. [ گ َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان عباسی بخش بستان آباد شهرستان تبریز، 7هزارگزی جنوب خاوری بستان آباد و 7هزارگزی در مسیر جاده تبریز. جلگه ، سردسیر و سکنه آن 434 تن. آب آن از چشمه. محصول آن غلات ،عسل و درخت تبریزی. شغل اهالی زراعت و گله داری است.راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).

دانشنامه عمومی

گجین (بستان آباد). گجین یکی از روستاهای استان آذربایجان شرقی است که در دهستان عباس شرقی بخش تیکمه داش شهرستان بستان آباد واقع شده است. این روستا ۱۹ نفر جمعیت دارد. [ ۱]
عکس گجین (بستان آباد)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

معنی گجین چی میشه؟ , گجین ین معنی سی نمنه اؤلور?

بپرس