گجستک
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
پیشنهاد کاربران
گُجَسته: گُجَستَک ( گُجَستَگ ) - واژه پارسی میانه ( پارسیک، پارسیگ )
به کسی که بدکار هست این فرنام ( لقب ) را می دهند!
مانند: اهریمن، اسکندر مقدونی، گُجَستَک اَبالیش!
.
گُ: از ریشه گُس یا گَست!
... [مشاهده متن کامل]
گَست، گُست ( gasta، gōst ) : گَند، بد، زشت، نِکوهیده، نازیبا -
گُستاخی، دُرشتی، پرخاش، خشن، وحشی، نَخراشیده! -
ترسناکی، وحشتناک، هولناک، موحش، ناخوشایند، ناگوار
.
در ریشه خیز "فرتاش" به خوبی نمونه آورده است!
جَست: اوستایی: وی ( ویهیستن ) ، هیز ( ویهیز )
نمو، رشد کردن، روییدن، حرکت کردن، رواندن، بالِش ( بالندگی ) ، پیشرفت
.
گاهی "ج" به "ز" می گردد:
پهلوی: گیزیستَگ ( gizistag )
هوجَستان >>> خوزِستان: حاصلخیز، پُربار
.
معنی: رشد بد و پلید داشتن، پسرفت، لجن زار، مُرداب، باتلاق -
پَتیاره!، ریمَن، پلید، ملعون، پلشت، بدکار، بدکردار، بدجنس، شرور، تبهکار، قالتاق، شارلاتان، کلاش، لانتور!
( ( نمونه دیگر آن:
هوجَسته >>> خُجَسته: فرخنده، خُنشان!
هوجَستان >>> خوزِستان: حاصلخیز، پُربار
سگستان ( سکاستان ) >>> سَجَستان >>> سیستان: پرورش سگ ) )
.
مینوی خرد، فرگرد ( فصل ) 56، بند26:
zarduxšt purr - xradīh rāy xēm ud warišn ī frārōn ( rāy ) nē niyōxšīd ud nē wiyābīhist pad ān wiyābānīh ī�"gizistag"�gannāg - [mēnōg] ī druwand frēftag ud wiyābān nē būd
معنی: زردشت به فَرنود ( سبب ) پُرخردی ( هوشیاری ) و خیم ( سرشت ) و رفتار نیکو [به آن سخن] گوش فرا نداد و فریبِ آن گَنّاگ مینویِ ( اهریمن ) "پلید ( ملعون ) " را نخورد و گمراه نشد
به کسی که بدکار هست این فرنام ( لقب ) را می دهند!
مانند: اهریمن، اسکندر مقدونی، گُجَستَک اَبالیش!
.
گُ: از ریشه گُس یا گَست!
... [مشاهده متن کامل]
گَست، گُست ( gasta، gōst ) : گَند، بد، زشت، نِکوهیده، نازیبا -
گُستاخی، دُرشتی، پرخاش، خشن، وحشی، نَخراشیده! -
ترسناکی، وحشتناک، هولناک، موحش، ناخوشایند، ناگوار
.
در ریشه خیز "فرتاش" به خوبی نمونه آورده است!
جَست: اوستایی: وی ( ویهیستن ) ، هیز ( ویهیز )
نمو، رشد کردن، روییدن، حرکت کردن، رواندن، بالِش ( بالندگی ) ، پیشرفت
.
گاهی "ج" به "ز" می گردد:
پهلوی: گیزیستَگ ( gizistag )
هوجَستان >>> خوزِستان: حاصلخیز، پُربار
.
معنی: رشد بد و پلید داشتن، پسرفت، لجن زار، مُرداب، باتلاق -
پَتیاره!، ریمَن، پلید، ملعون، پلشت، بدکار، بدکردار، بدجنس، شرور، تبهکار، قالتاق، شارلاتان، کلاش، لانتور!
( ( نمونه دیگر آن:
هوجَسته >>> خُجَسته: فرخنده، خُنشان!
هوجَستان >>> خوزِستان: حاصلخیز، پُربار
سگستان ( سکاستان ) >>> سَجَستان >>> سیستان: پرورش سگ ) )
.
مینوی خرد، فرگرد ( فصل ) 56، بند26:
zarduxšt purr - xradīh rāy xēm ud warišn ī frārōn ( rāy ) nē niyōxšīd ud nē wiyābīhist pad ān wiyābānīh ī�"gizistag"�gannāg - [mēnōg] ī druwand frēftag ud wiyābān nē būd
معنی: زردشت به فَرنود ( سبب ) پُرخردی ( هوشیاری ) و خیم ( سرشت ) و رفتار نیکو [به آن سخن] گوش فرا نداد و فریبِ آن گَنّاگ مینویِ ( اهریمن ) "پلید ( ملعون ) " را نخورد و گمراه نشد
گجست یا گجستک /گجسته به معنای بدجنس /ملعون /فریبکار و دروغگو/بیشرف و هیچی ندار است
چون اسکندر گجست به دروازه های کسری رسید دستور دادتا. . . .
چون اسکندر گجست به دروازه های کسری رسید دستور دادتا. . . .
گجستک گجسته=ملعون=خبیث=بی شرف=انسانی که شیطان صفت و دشمن بشریت هست را گجسته یا گجستک نامند،
گجستک یعنی همون کسانی که به آنکه آزادگی اموخت با القاب بد و پلید یاد کنند
در متون ایران باستان از اسکندر مقدونی با عنوان �اسکندر گجستک� یاد شده. گُجَستَک یعنی ملعون.