به سنگ و به گج دیو دیوار کرد
نخست از برش هندسی کار کرد.
فردوسی.
رجوع به فهرست ولف شود.نمانم جز عروسی را در این سنگ
که از گج کرده باشندش به نیرنگ.
نظامی.
|| آهن سرکج که بر سر چوبی نصب کنند و بدان یخ از یخدان کشند. ( آنندراج ). || ( ص ) در زبان ، گویا به معنی احمق و خودستای است. ( آنندراج ). امروزه گویند: فلان گج است ؛ یعنی هیچ چیز نمیداند.گج. [ گ ُ ] ( اِ ) گنجش و مقام. ( آنندراج ).
گج. [ گ َ ] ( اِخ ) از سانسکریت گجه از اصطلاحات هندوان در محاسبات زیجی. رجوع به تحقیق ماللهند بیرونی ص 86 شود.