گُت، با ضمه روی گ، به معنی بزرگ در گویش دشتی
گت در زبان کردی به معنی به هم دوختن و وصل کردن است
هست ان شخص که در همین زمین خودمان زندگی مکند ( یعنی مانند من وشما که گرسنگی راوتشنگی راونیاز راهم برای هوازی وهم برای آبزی می فهمدوهم نعمت شناسدوهم از نقمت داند ولی بقدری مکدر است وباحیاط غریب که حتی از
... [مشاهده متن کامل] خست طوفان را که میداند برای خودغنی وزمینی اش که طوفان دریا ازاودور هم اگر باشد بقدری سهمگین است که هر گز برای خود نطلبد برای نیازمندی به طوفان ازاهلی دریا نیز نمیخرد وازخست چون این نیز داند که طوفان برای اهل دریا هیچ به اندازه زمین قابل فهم نیست. . .
گل بیاوگت برو
گُت در زبان ترکی میشه باسن، کون
و گِت هم در زبان ترکی میشه برو
گُتون چوخ یِکَدی در زبان ترکی یعنی باسن بزرگی داری🗿🤣
گِت سیهدیر در زبان ترکی یعنی برو به جهنم🗿😐
#معرفی_طایفه_گت
👇👇
۱/طایفه ای با گستردگی محدود، ساکن شیاده و ییلاق گت کلای منطق چلاو آمل.
@edmolavand۲/نیای خاندان اسدالله گت در روستای فکچال بندپی غربی بابل زندگی می کردند.
@edmolavand
... [مشاهده متن کامل]
۳/طایفه ی گت از مادری از تبار باکر هستند.
@edmolavand
۴/گت به معنای بزرگ است.
@edmolavand
۵/خاندان سیف علی گت، خاندان نقی گت ، خاندان اقاعلی گت و خاندان اسدالله گت از مشاهیر این طایفه به شمار می روند.
@edmolavand
۶/استاد کربلایی علی سیف علی زاده از جمله نامداران این طایفه است که وی نجار ، بنایی ماهری بود که در امر مرمت، بازسازی و احیای میراث فرهنگی استان مازندران نقش بسزا و موثری داشته است. از جمله آثار ایشان تعمیر و بازسازی مسجد جامع و بازار چهار سوق آمل و پل تاریخی محمدحسن خان قاجار بابل می باشد.
@edmolavand
📚منبع: کتاب ادملاوند و شجره نامه اشاداد محسن داداش پور باکر
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ 📚 ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
#پژوهش_تبارشناسی_ادملاوند
@edmolavand ﷽
📡✦ ࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─
گت یعنی کیون که معنی گتیره
گتget در لهجه لری به پرده بکارت میگویند
در زبان ترکی گُت به معنی باسن یا همان کون می باشد
اونی که دمپای شلواره گت نیست گتر درسته که در ارتش از قدیم به کار میرفته
گت:
در گویش کُردی با حذف ( ر ) _ کش دور پاچه شلوار را گویند _ گت پا
گُت : بزرگ، گنده، کلان، عظیم، کبیر.
( ( - هنوز دلت درد می کنه ؟ - یه کمی ، اما خوب می شه . گُت می شم یادم می ره . ) ) ( صادق چوبک ، تنگسیر ) .
گِت در زبان ترکی ینی برو
مثلا گِت یات
ینی : برو بخواب
گتgot در فارسی به معنای بزرگ می باشد
گت یه کلمه ی ترکی است که به فارسی معنی آن کون است گفتن آن به کسی کار اشتباهی است.
گُت ( Got ) : در زبان بلوچی یعنی گونه
گَت در فارسی و مازندرانی به چم بزرگ می باشد و با Great در انگلیسی همریشه است:
A great amount: مقدار زیاد
در ترکی به معنای برو می باشد
در جنوب به معنی بزرگ هست هم ریشه با کلمه great در انگلیسی و
gro� ( گوث ) در آلمانی. بنظرم از پارسی میانه نشات داره
دامبول، مقعد، باسن، جامبول
کلمه :گت در جاهای مختلف معنی های مختلف میدهد
مثلا در بیت زیر:
گتش را چو بلند کرد شدم خفه، شدم زرد
گت در اینجا به معنای باسن است.
گت در کل به معنای بزرگ و عظیم است که در این بیت به کون اشاره میکند
گت به مانای رفتن و روییدن آمده است و در گویش تاتی به مانای گرفتن می باشد.
اقا من خودم ترکم هیچ کدوم از اینا نمیشه میشه باسن به زبان عامیانه
پرده بکارت دختران در زبان بختیاری گت گفته میشود
شهر ستان گتوند خوزستان
محل سکونت ایل منجزی ایل بختیاروند لر
گت در زبان لری بختیاری به معنی بزرگ و خان زاده
است
طوایف ایل منجزی بختیاروند ::
@ - طایفه خلیلی بیگیوند پلنگ:::تیرها
( شاه منصور وند - مهدی پور - تاجدی وند - سیاه منصور وند - اردشیر وند*شیروند* - بلیتی وند - احمد وند - هارونی - چهاربنیچه - کوزری - اسماعیل وند - شمس *رستمی * - زیلایی
... [مشاهده متن کامل]
منجزی. چهارمحالی. غریبی
. میرزاوند. شهبازوند - خدابخشی - الله بخشی - شیرمرد - نعمتی - سالاجی - توپایی - بلیل وند - نوذروند - مختاروند - مرتضی وند - هادی وند - داود وند - . . . . . )
@ - طایفه نیم بنیچه ( لیمبونیچه )
( آشوروند - قربان وند - عباس وند - مهمیدوند - نظروند - قاسم وند. . . . . . . )
@ - طایفه تاج الدین عبدالهی
( صالح وند - آدینه وند - نجف وند - فداله وند - گودرزی. نوروزوند. عبدالهی. . . )
@ - طایفه ابوالحسنی
( تمبروند - مهمد خد - حیدری - خدری - بهزادی - صادق وند - شیخ - احمدی - علیمردان وند. . . . )
@ - طایفه مال احمدی
( کلاوند - جلال وند - خواجه وند - دوستی - قوامی - نامداری - پاگیروند. بهزادی. حاتم وند*کرمپور* - بهرام وند - ویسی - علی اکبر وند. . . . )
@ - طایفه لملمی
( ملشه وند*ملکشاه * - شیخ محمد خالی - شفیعی - داجوند - کمال وند. . . . )
@ - طایفه مازه پهن ( کوثری )
@ - طایفه آلونی ( آسیابانی )
@ - طایفه لرخرده::
( بداق وند - مولاوند - جولاوند - بهمن وند - محمد وند. . . . . . )
@ - طایفه روا
( شامی وند - فردین وند - صالح بابری - شریف وند - ولی پور - نیامد پور - عیدی وند. باران وند. کرم کاظمی. . . . )
@ - طایفه ریگی
( شریفی - رحیمی - اسماعیلی - رفیعی )
************
دیگر سکونتگاه های ایل منجزی بختیاروند
دهستانهای جهانگیری شمالی و جنوبی و زیلایی مسجدسلیمان
بخش آب ماهیک شهر لالی ( رینه کوه - هارون کلا. رگ خلیل. تنگ خلیل. بی بی سکینه. گا را. دم تنگ. گندم ریز. گلزار. چم لند. آب زهلی. . )
بخش سوسن و سرخاب و بخش چلو ( چلاو ) در اندیکا
بخش بیرگان کوهرنگ
فیل آباد - عیسی آباد - سورشجان - دشتک در شهر فارسان
بخش فلارد - منج - آلونی - خانمیرزا در لردگان
صفی آباد - سیا منصور دزفول
صالح شهر - مهدی آباد - سردار آباد - شعیبیه - گوریه - میان آب شوشتر
به معنای دست زدن، یا لمس کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٦)
