boink verb
to have sex with someone US, 1987
• — Connie Eble ( Editor ) , UNC - CH Campus Slang, p. 1, Spring 1987
• Thing was, Marty never got down to doing it. You know, it. Boinking.
— Seth Morgan, Homeboy, p. 84, 1990
put the blocks to someoneto have sex with someone US, 1888• — Joseph E. Ragen and Charles Finston, Inside the World’s Toughest Prison, p. 814, 1962
• He supposed every stud on the beach was trying to put the blocks
... [مشاهده متن کامل]
to her. — Burt Hirschfield, Fire Island, p. 71, 1970
• Guys who spoke of “putting the blocks to” a chick were bound to be
assholes too[. ] — Screw, p. 7, 3rd January 1972
get your battery charged
to have sex US, 1935
• — American Speech, p. 56, February 1947: “Pacific War language”
درآمدن شوی بر زن ؛ دخول. مباشرت : ملکی از ایشان غلبه گرفت و عروسان را دوشیزگی بردی پیش از درآمدن شوی. ( التفهیم ) .
get ( one's ) leg over
vulgar slang Of a man, to have sex with someone. Primarily heard in UK, Australia.
Hey, what happened with that gorgeous woman you met at the bar last night? Did you get your leg over?
open ( one's ) legs
do it
vulgar slang To have sex
A: "Did you two do it yet?" B: "Gosh, Tina, could you be any more crude?"
کار زنی یا دختری را ساختن ؛ با او آرمیدن.
شکر. [ ش َ / ش ِ ] ( ع اِ ) شرم زن یا گوشت آن. ج ، شِکار. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) . شرم زن. ( یادداشت مؤلف ) ( مهذب الاسماء ) ( دهار ) ( غیاث اللغات ) :
بزن دست بر شکر من تک تکک تک
... [مشاهده متن کامل]
چنان چون زغاره برد مهربانو.
؟ ( از لغت فرس اسدی ، نسخه خطی نخجوانی ) .
|| ( اِمص ) جماع. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) . آرمیدن با زن.
کوشیدن
آرمیدن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) . مجامعت : و کوشیدن با غلام بعد از آنکه هم در شریعت حرام است و هم خلاف طبیعت آفرینش است و هم سبب انقطاع نسل است و هم نزدیک همگنان زشت است. ( ذخیره خوارزمشاهی ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) .
get one's leg over
گرد آمدن
آرمیدن و مجامعت کردن با : و فساد بسیار کردندی و با غلامان گرد آمدندی ، چنانکه با زنان گرد آیند [ قوم لوط ]. ( ترجمه ٔ تاریخ طبری بلعمی ) . اندر سرای هارون نیکوترین همه کس عباسه بوده از زنان بنده و آزاد و جعفر نیز بغایت خوب صورت بود و ایشان را هر دو با یکدیگر رای گرد آمدن بود از پنهان هارون ، هر دو با یکدیگر گرد آمدند وعباسه از جعفر بار گرفت. ( ترجمه ٔ تاریخ طبری بلعمی ) .
... [مشاهده متن کامل]
به گرد آمدن چون ستوران شوند
تگ آرند و بر سان گوران شوند.
فردوسی.
صورتهای الفیه کردند از انواع گرد آمدن با زنان همه برهنه. ( تاریخ بیهقی ) . و این خانه را از سقف تا به پای صورت کردند. . . از انواع گرد آمدن مردان با زنان. ( تاریخ بیهقی ) .
واقعه. [ م ُ ق َ ع َ / ق ِ ع ِ ] ( از ع ، اِمص ) مواقعة. مواقعت. نبرد و پیکار. ( ناظم الاطباء ) . حرب : ابوالفضل هروی منجم با مؤیدالدوله مواضعه کرده بود که در آن مواقعه صبر می کند تا مریخ به درجه هبوط رسد. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 70 ) . خبر مواقعه ایشان به سلطان رسید. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 405 ) . بهاءالدوله لشکری به مواقعه او فرستاد. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 314 ) .
... [مشاهده متن کامل]
- مواقعه کردن ؛ جنگ کردن. جنگیدن. به حرب پرداختن. نبرد کردن. رزمیدن. ( از یادداشت مؤلف ) .
|| آرمیدن با زن. آمیزش. مقاربت. مجامعت. مواقعت. مباضعت. مباشرت. مضاجعت. جماع. وقاع. مباضعه. بضاع. نزدیکی. آرامش. آرامش با. . . صحبت. ( یادداشت مؤلف ) . و رجوع به مواقعة و مجامعت شود.
مُرزیدن را گوینده
مُرزنده=جماع کننده
مُرزیده=جماع شونده
احتمالا با واژه های جان یا همون گیان ( زنده )
و گیاه و زندگی از یک ریشه باشه
و یه کاری هست واسه بوجود آوردن یا زندگی بخشیدن و تولد
جماع بصورت قهری، جماع بصورت قهری و لذت بردن از آن، با تخریب شخصیت طرف مقابل
انجام عمل بصورت قهری، در فرهنگ ما. ،
از حالت نرمال خارج ساختن با دیدگاه سکسی
تا انتهای تحت وی فرو کردن و گایش بسیار سخت.
سکس: سپوژ در پهلوی ساسانی
سکس کردم: سپوختم
سکس میکنم: می سپوزم
گُشنی کردن
خفت و خیز
مَرزیدن
نزدیکی
آمیزش
کردن
پدر کسی را درآوردن با میله یا آلت قطاله. نمودن. کسی را انجام دادن
فروکردن در عمق درد شدید
=صورت دادن کار زن را ؛ آرمیدن با وی. با او هم بستر شدن :
بدو گفتم تو صورت را نکو گیر
که من صورت دهم کار خود از زیر.
ایرج میرزا.
به عربی فصیح ( نیک )
به عربی خوزستان ( نیچ )
مثال:
گاییدمت :نیچتک
میگایمت:انیچک
ته بیخ میکنمت:انیچک للعرج یا انیچک للخصاوی
کونی: منیوچ
زامیدن به معنای ازدواج کردن است و همریشه با داماد فارسی، dāmāt فارسی میانه و zāmātar اوستایی است. فرهنگستان نیز واژگان "زامیاخته" و "زامه زا" را با استفاده از این واژه برساخته است. از ریشه نیاهندواروپایی ( PIE ) *gem ( e ) به معنی ازدواج کردن می باشد و با یونانی gamete و سانسکریت jamih و jama و لاتین gener همریشه است.
... [مشاهده متن کامل]
به نظر شما ارتباطی بین ریشه های دو فعل زامیدن و گاییدن وجود دارد؟
مورد عنایت قرارگرفتن
گائیدن : کردن با قساوت قلب و از سر کینه
به گا رفتن : نابود و داغون شدن
گائیده شدن: مفعول مفلوک بودن
انجام دادن ، ، بوجود آوردن
نمودن , کردن,
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٩)