گاو را بفروخت حالی خر خرید
گاویش بود و خری بر سر خرید.
عطار.
گاوی. ( اِخ ) اسم قدیم مازندران است که به مرور زمان گاوباره شده. ( التدوین ). رجوع به گاوباره شود.
گاوی. ( اِخ ) دهی مخروبه از بخش مهران شهرستان ایلام ، واقع در 20000گزی خاور مهران ،کنار رودخانه گاوی. دشت ، زمستان در حدود هزار نفر از طایفه ملک شاهی که در ییلاق ارکواز سکونت دارند برای تعلیف احشام زراعت به این محل آمده در اوایل بهار مراجعت مینمایند. 3 آسیاب کنار رودخانه دارد که فقط در زمستان کار می کنند و آثار خرابه های زیادی در این محل دیده میشود. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5 ).
گاوی. ( اِخ ) هشت فرسخ و نیم جنوبی تنگستان است. ( فارسنامه ناصری ص 207 ).