گاومیری

لغت نامه دهخدا

گاومیری. ( حامص مرکب ، اِ مرکب ) مرض عام وبایی گاو هرچه باشد. وباء گاوان. گاومرگی. وبای گاوی. مرگامرگی گاو. یوت گاو. رجوع به گاومرگی شود.

گاومیری. ( اِخ ) دهی است از دهستان دژگان بخش بستک شهرستان لار، واقع در 126 هزارگزی جنوب خاور بستک و 8000 گزی شوسه بستک به بندرعباس. جلگه ، گرمسیر مالاریائی ، دارای 192 تن سکنه. آب آنجا از چاه و باران. محصول آنجا غلات ، خرما، تنباکو، شغل اهالی زراعت. راه آن فرعی است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7 ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) مرضی است ساری و بسیار خطرناک و مهلک . سرایت این بیماری بسیار سریع است و با کمال سهولت بواسط. حیوان و انسان و آلات و ادوات منتشر میشود و همچنین دامهای سالم بر اثر تماس یا آشامیدن از آب اگر لاش. گاو طاعونی در مجرای آن افکنده شود مبتلی میشوند . گاو مرگی از از گاو به گوسفند و بزهم سرایت میکند ولی بحیوانات دیگر و انسان سرایت نمی نماید بطوری که شیر و کره و پنیر گاو طاعونی را میتوان مصرف کرد . پس از ورود میکرب ببدن حیوان پس از ۴ تا ۱٠ روز مرض ظاهر میگردد . حیوان مبتلی اشتهایش کم میشود شیرش رو بکاهش مینهد جانور محزون و تنبل بنظر میرسد و سرف. کوتاهی میکند و نشخوارش هم نامرتب میگردد و سپس تب میکند و ظهور تب از لرزش موی وی آشکار میشود . بتدریج راه رفتن برای او مشکل میگردد . جانور بسیار ضعیف و کله اش بطرف پایین آویخته میشود . اشک چشم مرتبا روبافزایش مینهد پلکهای چشم کاملا قرمز شده ورم میکند و در آن قی خشک دیده میشود و آب از آن میریزد و نیز از بینی مایع لزج بد بویی خارج میشود طاعون گاوی گاو میری وبای گاوی یوت گاو .
دهی در لار

پیشنهاد کاربران

بپرس