گاودوش. ( اِ مرکب ) ظرفی باشد سر آن گشاده و بُن آن تنگ که شیر گاومیش و گاو در آن دوشند و آن را به عربی علبه و محلب خوانند. و طغار دیواره بلندی را نیز گفته اند که لوله یا ناوی مانند جرغتو داشته باشد . گاودوشه. ( برهان ). ظرفی است که آنرا دوشه نیز گفته اند. ( آنندراج ). آنین ، گویس ، گاویش ، گویشه ، تغار، گویسه ، شیردوشه ، گودوش : وی گفت بخنده اشرف خورازن ای لاک دهانت گاودوش کس من بسیار بگاه خنده مگشای دهن بی تیغ مبادا سرت افتد از تن.
؟ ( از جهانگیری ).
|| ( نف مرکب ) دوشنده گاو. آنکه گاو دوشد.
فرهنگ فارسی
گاودوشه:ظرفی که در آن شیرگاورامیدوشند ۱ - ( اسم ) ظرفی است که یک سر آن گشاده و ته آن تنگ باشد و در آن شیر گاو و گاومیش دوشند علبه محلب . ۲ - تغار دیواره بلندی که لوله یا ناوی مانند جرغتو داشته باشد . ۳ - ( صفت ) آنکه گاو را دوشد .
فرهنگ معین
(اِمر. ) ظرفی سرگشاده که شیر گاومیش و گاو را در آن دوشند.
فرهنگ عمید
ظرفی که در آن شیر گاو را می دوشند، گاویش، کاویش، کویش، کویشه، دوشه.
واژه نامه بختیاریکا
از قرن 8 بزرگترین واحد ایل بختیاری از تیره تبدیل به طایفه گردید. چهارلنگ و هفت لنگ تعریف شد و از آن تاریخ تحولات زیادی در زمینه جغرافیا، تقسیمات بصورت مداوم بوجود آمد. بدین سبب هنوز اجماعی بر روی چارت بختیاری وجود ندارد. برآیند نظریات متعدد از میان کتب و ماخذ شفاهی بدین گونه می باشد. ( تش ) ( ت ) اُسی وند؛ ( ط ) دورکی