گاوخونی
/govxuni/
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
دانشنامه آزاد فارسی
گاوْخونی
گاوْخونی
باتلاق نسبتاً وسیعی در مرز استان های اصفهان و یزد با مساحتی حدود ۴۷۵ کیلومتر مربع. طول این باتلاق که در ۱۲۰کیلومتری شرق جنوبی اصفهان واقع است، از شمال به جنوب ۳۲ کیلومتر و پهنای متوسط آن حدود ۲۰ کیلومتر است. ارتفاع سطح آن به ۱۴۷۰ متر می رسد و رودخانۀ زاینده رود از شمال به آن می ریزد. مهار آب زاینده رود این باتلاق را رفته رفته خشک و کوچک کرده است و ادامۀ این وضعیت به خشک شدن و نابودی آن خواهد انجامید. در قدیم و درپی بارندگی های شدید به دریاچۀ بزرگی تبدیل شد و بنابر روایتی بهرام گور ساسانی، هنگام شکار در آن فرو رفته است.
گاوْخونی
باتلاق نسبتاً وسیعی در مرز استان های اصفهان و یزد با مساحتی حدود ۴۷۵ کیلومتر مربع. طول این باتلاق که در ۱۲۰کیلومتری شرق جنوبی اصفهان واقع است، از شمال به جنوب ۳۲ کیلومتر و پهنای متوسط آن حدود ۲۰ کیلومتر است. ارتفاع سطح آن به ۱۴۷۰ متر می رسد و رودخانۀ زاینده رود از شمال به آن می ریزد. مهار آب زاینده رود این باتلاق را رفته رفته خشک و کوچک کرده است و ادامۀ این وضعیت به خشک شدن و نابودی آن خواهد انجامید. در قدیم و درپی بارندگی های شدید به دریاچۀ بزرگی تبدیل شد و بنابر روایتی بهرام گور ساسانی، هنگام شکار در آن فرو رفته است.
wikijoo: گاوخونی
گاوخونی (رمان). گاوخونی
رمانی به فارسی نوشته جعفر مدرس صادقی (1362ش)، از نوع موسوم به رمان وهمناک. نویسنده، رمان خود را از دید جوانی گوشه گیر و رویابین روایت می کند و ضمن شرح خواب های او، ماجراهای زندگی روزمره را به عالم وهم و خیال می کشاند. خواب ها، که در بیداری نیز تداوم می یابند، دربارة دورة کودکی، جوانیِ پدر در تهرانِ دهة 1320 و سفری با پدر بر روی زاینده رود است؛ سفری که چون تمثیلی از سیر زندگیِ نسل پدر و پسر، به باتلاق گاوخونی ختم می شود.
14010500
رمانی به فارسی نوشته جعفر مدرس صادقی (1362ش)، از نوع موسوم به رمان وهمناک. نویسنده، رمان خود را از دید جوانی گوشه گیر و رویابین روایت می کند و ضمن شرح خواب های او، ماجراهای زندگی روزمره را به عالم وهم و خیال می کشاند. خواب ها، که در بیداری نیز تداوم می یابند، دربارة دورة کودکی، جوانیِ پدر در تهرانِ دهة 1320 و سفری با پدر بر روی زاینده رود است؛ سفری که چون تمثیلی از سیر زندگیِ نسل پدر و پسر، به باتلاق گاوخونی ختم می شود.
14010500
wikijoo: گاوخونی_(رمان)
پیشنهاد کاربران
نام شهر سپاهان ( اصفهان ) پیش از اسلام گِی ( جی ) بود که گِی به معنی �زاینده� است و با واژگان گیاه، گاو، گیو ( نیرومند ) ، گوارش، گیهان، کیهان و جهان و . . . هم ریشه است و واژه گاو در نام مرداب گاوخونی هم به معنی زاینده و زنده است و خون یا خان هم در زبان پارسی پهلوی به معنی چشمه بوده که گاو خونی روی هم رفته می شود چشمه زاینده.
... [مشاهده متن کامل]
واژه gay در زبان انگلیسی هم دو معنی دارد که یکی شاد و سرزنده است که از واژه پارسی گِی گرفته شده است و معنی دیگر هم جنس باز است که بخاطر خوشگذارانی همجنسگرایان به آن ها گفته شده است.
... [مشاهده متن کامل]
واژه gay در زبان انگلیسی هم دو معنی دارد که یکی شاد و سرزنده است که از واژه پارسی گِی گرفته شده است و معنی دیگر هم جنس باز است که بخاطر خوشگذارانی همجنسگرایان به آن ها گفته شده است.
باتلاق گاو خونی ( گوخولی باتلاق )
باتلاق از ریشه کلمه تورکی: باتماق. یعنی فرورفتن است.
گوخو یعنی بو و عطر و رایحه چیزی. در تورکی. تقریباً بوی بد استفهام می شود. چیزی که در اثر ماندگاری بو گرفته
... [مشاهده متن کامل]
گوکییب، یعنی بو گرفته و فاسد شده است و. . . .
باتلاقی که بو می دهد.
qoxulu :
M�əyyən iyi olan. □ Bən�vşə qoxulu yardan ayrılan; G�ndə yasa batar, g�n� zar olar. ( M. P. Vaqif ) . . . .
qoxu :
چیزی که از اجسام متساعد میشود
Maddələrin buruna təsir etmə xassəsi, burunla hiss olunan şey; iy. □ Tənbəki qoxusu. Kəskin qoxu. . . .
باتلاق از ریشه کلمه تورکی: باتماق. یعنی فرورفتن است.
گوخو یعنی بو و عطر و رایحه چیزی. در تورکی. تقریباً بوی بد استفهام می شود. چیزی که در اثر ماندگاری بو گرفته
... [مشاهده متن کامل]
گوکییب، یعنی بو گرفته و فاسد شده است و. . . .
باتلاقی که بو می دهد.
M�əyyən iyi olan. □ Bən�vşə qoxulu yardan ayrılan; G�ndə yasa batar, g�n� zar olar. ( M. P. Vaqif ) . . . .
چیزی که از اجسام متساعد میشود
Maddələrin buruna təsir etmə xassəsi, burunla hiss olunan şey; iy. □ Tənbəki qoxusu. Kəskin qoxu. . . .
گاو در فارسی به معنی بزرگ است چنانچه در ترکیب گنج گاو که بزرگترین خزانه ی داریوش کبیر بوده هم آمده. همین ریشه در کردی به کلمه ی گورا به معنی بزرگ تبدیل شده و درانگلیسی نیز great از همین کلمه ی گورا گرفته شده است.
... [مشاهده متن کامل]
خونی یا خانی نیز به معنی چشمه و آبگیر است و در ترکیب خانی آباد نیز آن را میبینیم. همین ریشه در کردی به کانی به معنی چشمه تبدیل شده و از آن کانی مانگا که دقیقا مساوی گاوخونی یا چشمه ی بزرگ است ساخته شده است. کلمه ی کن در ترکیب کن و سولقان نیز همین است و میدانیم که کن نام رودی است در تهران.
پس گاوخونی به معنی آبگیر بزرگ است.
... [مشاهده متن کامل]
خونی یا خانی نیز به معنی چشمه و آبگیر است و در ترکیب خانی آباد نیز آن را میبینیم. همین ریشه در کردی به کانی به معنی چشمه تبدیل شده و از آن کانی مانگا که دقیقا مساوی گاوخونی یا چشمه ی بزرگ است ساخته شده است. کلمه ی کن در ترکیب کن و سولقان نیز همین است و میدانیم که کن نام رودی است در تهران.
پس گاوخونی به معنی آبگیر بزرگ است.