گاوخانی
لغت نامه دهخدا
گوید این خاقانی دریا مثابت خود منم
خوانمش خاقانی اما از میان افتاده قا.
همچنین در معنی چشمه حکیم قطران تبریزی گفته :
دو خانی پدید آمده ست از دو چشمم
از آن بر قمر سوده زلف دُخانی.
چشمه بادی در حوالی دامغان است که بادخانی نامند. مؤلف گوید: اینکه نوشته اند آبی که به گاوخانی فرومیریزد از اراضی کرمان برمی آیدبی معنی است و حقیقتی نخواهد داشت. واﷲ اعلم بالصواب. ( آنندراج ). رجوع به گاوخونی شود.
گاوخانی. ( اِخ ) در ترجمه محاسن اصفهان در وصف رویدشت آمده است که : فی الجمله ولایتی به انواع عمارت و زراعت پیراسته و اهالی به اصناف مروت و فتوت آراسته. به اقصای آن زمینی است مبسوط بر مسافتی مضبوط که آن هجده فرسنگ است در دو فرسنگ و بر آنجا مغیضی معروف به گاوخانی ، خاصیت آن ابتلاع فواضل آبهای زندرود اصفهان و اراقت آن بر هشتادفرسنگی زمینها و صحراهای کرمان بحیثیتی که معظم بلاد و معتبر امهات مواضع آن در تکثیر ارتفاعات و توفر زراعات و غرس سایر اشجار میوه دارو غیرمیوه دار از گل و سرو و بید و چنار و نباتات و ریاحین بهار کلی اعتماد و اصلی اعتبار مد و جزر آن را استظهار دارد و هرگه که خبر غزارت آب گاوخانی و ایام مدّ آن به حد کرمان صورت انتشار یابد تمامت اهالی آن حدود چون ایام عید نوروز و مراسم تفرج و تماشا رخت طرب به دوش نشاط ببساط شادکامی کشند و مژدگانی آن حال در امیدواری آن سال از فراخ نعمتی و خوش عیشی و شادکامی بیکدیگر دهند و آن سال به خوشدلی و رفاهیت و آسایش گذارنند. ( ترجمه محاسن اصفهان صص 35 - 36 ).
فرهنگ فارسی
حوض بزرگ، برکه ب رگ، گاوخونی هم میگویند
زنده رود اصفهان به آن می ریزد
فرهنگ عمید
۲. برکۀ بزرگ.
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید