گاو گدار

لغت نامه دهخدا

گاوگدار. [ گ ُ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان جلگه افشار بخش اسدآباد شهرستان همدان ، واقع در 25000گزی جنوب باختری قصبه اسدآباد و 2000گزی باختر پیروسف. کوهستانی ، سردسیر، دارای 469 تن سکنه ، آب آن از چشمه. محصول آنجا غلات و لبنیات ، شغل اهالی زراعت و گله داری ، صنایع دستی زنان قالی بافی راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).

گاوگدار. [ گ ُ ] ( اِخ ) دهی جزء دهستان کزاز پائین بخش سربند شهرستان اراک ، واقع در 22 هزارگزی شمال آستانه و 9 هزارگزی راه عمومی. دامنه ، سردسیر، دارای 180 تن سکنه. آب آن از رودخانه کزاز و توره ، محصول آنجاغلات ، بنشن ، چغندرقند، میوه جات. شغل اهالی زراعت و گله داری ، جاجیم ، ژاکت بافی ، راه آن مالرو است از پل دوآب اتومبیل میرود. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2 ).

فرهنگ فارسی

دهی در اراک

پیشنهاد کاربران

بپرس