گاو دوشه

لغت نامه دهخدا

گاودوشه. [ ش َ/ ش ِ ] ( اِ مرکب ) ظرفی باشد که در آن شیر دوشند. ( برهان ). محلب. علبه. ملبن. ( منتهی الارب ) :
خصم خر تو چو گاودوشه
از فاقه دو دست بر سرآمد.
حکیم روحی ( از جهانگیری ).
... عمربن الخطاب فعلق الهلالین المحمولین الیه من فتح المدائن مع الگاودوشه. ( الجماهر بیرونی چ دکن ص 67 ).

گاودوشه. [ ش ِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش فریمان شهرستان مشهد، واقع در 18 هزارگزی جنوب فریمان سر راه مالرو عمومی فریمان به شهرنو، کوهستانی ، هوا معتدل ، دارای 262 تن سکنه. آب آن از قنات ، محصول آنجا غلات ، پنبه ، شغل اهالی زراعت. راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) گاو دوش : خصم خر تو چو گاو دوشه از فاقه دو دست برسر آمد . ( روحی )
دهی در مشهد

پیشنهاد کاربران

بپرس