پنجاه سال رفتی از گاهواره تا گور
بر ناخوشی بریدی راهی بدین شبستی .
ناصرخسرو.
و هرگاه دایه مشغول بودی گاهواره بجنبانیدی. ( سندبادنامه ص 151 ).طفلان زمانه ٔخرف را
لطف تو بس است گاهواره.
عطار.
گفت من قرب دو سال ای کاربین بوده ام درگاهواره این چنین.
عطار.
چوکودک بسته پا در گاهواره ز دست بسته اش آید چه چاره.
( مؤلف آنندراج ).
رجوع به گاواره ، گاخواره ، گهواره ، گواره ، گاهوار شود.